نقش کارآفرینی درتوسعه بخش کشاورزی

در کشور ما که جمعیتی دارد جوان و بعضا" بیکار و اقتصادی دارد لنگان واغلب ناپایدار که مشکلات اجتماعی در آن روز به روز دهان باز می کنند و مهاجرت از روستاها به شهرها همراه با گسترش حاشیه نشینی درآن از بدیهیات بشمار می رود و بخش کشاورزی این کشور علی رغم تمام مزایای کارساز وموثر در رشد اقتصادی کشور آنگونه که شاید و باید مورد توجه قرار نگرفته است؛ برای برون رفت از توسعه نیافتگی و گام برداشتن سریع در مسیر توسعه پایدار که ریل آن از توجه به نیروی انسانی و مشارکت فعال قشرهای جامعه می گذرد، راهی جزء توجه همگانی و بسیج امکانات مدیریت شده در راستای گسترش همه جانبه کارآفرینی آنهم در بخشی که سالهاست با مدیریت سنتی توانسته حدود 25 درصد اشتغال، 26 درصد صادرات غیرنفتی و 15درصد تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده متصور نیست. چرا که آنچه اهمیت توسعه روستایی و بخش کشاورزی را دوچندان می کند، دلیل تاثیر و رابطه آن با رشد اقتصادی و نیز برقراری امنیت اجتماعی است. و در این میان برای کشورهایی همچون ایران که از توسعه روستایی برخوردار نیستند و رشد ناهمگون اقتصادی دارند، ودر واقع از ساختار نامناسب اقتصادی رنج می برند، یکی از مهمترین راهکارها در جهت توسعه روستایی پایدار رشد و توسعه کارآفرینی کشاورزی است. در همین زمینه زمانی نه چندان دور عقیده بر این این بود که گسترش دانشکده های کشاورزی و تربیت نیروی تحصیل کرده منجر به افزایش اشتغال وتوسعه کشاورزی و روستایی و بالطبع رشد اقتصادی خواهد شد که نگاهی اجمالی به تعداد فارغ التحصیلان رشته های کشاورزی بیکار نشان می دهد علاوه بر اینکه در کشور ما کمبودی از لحاظ نیروی تحصیل کرده نداریم، بلکه مشکل بیکاری آنها  به معضل عمده دیگری بدل شده است. همانطور که بر کسی پوشیده نیست یکی از کارکردهای آموزش عالی  تربیت فارغ التحصیلان خلاق و کارآفرین می باشد. اقدامی که متاسفانه در کشور ما اتفاق نیافتاده و نشان از این دارد که آموزش عالی در رسیدن به این مهم از کارایی چندانی برخوردار نبوده است. اما اینکه چرا نیروی انسانی تحصیل کرده کشور نتوانسته چرخ توسعه کشور را به حرکت در آورد و این نیروی انسانی می بایست چه خصوصیاتی دارد به چند مورد اشاره می شود.

              نیروی انسانی باید در رشته و کار خود کارشناس تربیت شده باشد یعنی همانطور که می دانیم فکر کردن درباره چیزهای جدید را خلاقیت می گویند و فاعل آن را مخترع و همچنین تولید چیزهای جدید را نوآوری می گویند و فاعل آن را کارآفرین؛ بنابراین برنامه ریزان نیروی انسانی کشور باید بر تربیت وآماده سازی نیروی انسانی از نوع دوم یعنی کارآفرین تمرکز کنند. درست بر خلاف آنچه هم اکنون در نظام آموزشی و فرهنگی کشور بجای افراد کارآفرین به تربیت افراد کارجو مبادرت می کنند. همچنین نیروی انسانی تحصیل کرده می بایست از نظر مدیریتی توانایی لازم را داشته باشند یعنی همانطور که ایجاد هماهنگی در فرایند تولید را مدیریت می گویند و فاعل آن را مدیر و ایجاد تغییر در تولید را نوآوری میگویند و فاعل آن را کارآفرین؛ لذا برنامه ریزان نیروی انسانی کشور باید بر تربیت مدیران کارآفرین تمرکز کنند درست برخلاف آنچه که هم اکنون در نظام آموزشی و فرهنگی کشور بجای مدیران کارآفرین به تربیت مدیران کارجو مبادرت می کنند.در این میان لازم به توضیح است که کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entrepredre به معنای «متعهد شدن» نشات گرفته است. و اقتصاددانان نخستین کسانی بودند که در نظریه های اقتصادی خود به تشریح کارآفرین پرداختند. کورکت(2004) کارآفرینی را فرایند پویایی از تغییر بینش و بصیرت با ابتکار و نوآوری می داند هیسریچ و پیترس(2002) کارآفرینی را فرایند خلق هرچیز نو و با ارزش، با صرف وقت و تلاش با فرض همراه داشتن خطرات مالی، روحی و اجتماعی و به دست آوردن پاداش های مالی و رضایت فردی و استقلالی که آن ناشی می شود،تعریف کرده اند. احمد پوراریانی و عرفانیان(1386) معتقدند کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق ایجاد یک کسب و کار و با بسیج منابع که با مخاطره ی مالی، اجتماعی و حیثیتی همراه است محصول یا خدمت جدید به بازار ارائه می دهد.در تعریف یاد شده چهار نکته وجود دارد، که عبارتند از:

·        کارآفرین دارای ایده و فکر جدید است.

·        کارآفرین در پی ایجاد کسب وکار است.

·        کارآفرین ریسک پذیراست.مخاطره هایی که کارآفرین تحمل می کند لزوما" فقط ریسک مالی نبوده و گسترده تر از آن است.

·        کارآفرین محصول یا خدمت جدید به بازار عرضه می کند. یعنی کارآفرین باید نتیجه ی کار خود را در بازار ببیند.

         اما در مورد اینکه کارآفرینی در بخش کشاورزی چیست و چرا می بایست مورد توجه قرار بگیرد، آنچه در این مطالعه عیان شد اینکه که تعاريف و مفاهيم كارآفريني در بخشهاي مختلف کشاورزي، صنعت و خدمات از نظر اصول و بنياد يكي هستند .اگرچه كارآفريني در كشاورزي در اصل و ماهيت خود تفاوتي با كارآفريني در نواحي شهري و يا ساير بخشهاي اقتصادي ندارد، اما در واقع دروندادهاي مورد نياز جهت توسعة كارآفريني نظير سرمايه، مديريت، آموزش، تكنولوژي، مؤسسات و نهادها، زيرساختهاي حمل ونقل، دسترسي به بازار، شبكه توزيع و نيروي كار ماهر در شهرها و مناطق صنعتي و ساير بخش هاي اقتصادي راحت تر از مناطق روستايي و كشاورزي يافت می گردد. طبق آنچه گفته شد نباید از مزایای کارآفرینی در این بخش هم غافل شد، که در این زمینه به برخی از مزایا کارآفرینی در بخش کشاورزی پرداخته می شود.

1-سازگاری توسعه اشتغال با پراکندگی توزیع جمعیت روستایی: بخش کشاورزی بر خلاف صنعت، که کانونهای جمعیتی انبوه و متراکم نیاز دارد، قابلیت کم نظیری برای تطابق با پراکندگی جمعیت دارد.با توجه به اینکه هم اکنون فقط کمتر از نیمی از جمعیت فعال بالای 10سال روستا در این بخش مشغولند و از طرفی خیل عظیمی از فارغ التحصیلان بخش کشاورزی از ساکنان شهری می باشند. پرداختن به کارآفرینی کشاورزی می توانند ضمن بهره مندی از منابع طبیعی و ظرفیت های بخش کشاورزی در ایران و بکارگیری و تلفیق نیروهای جوان تحصیل کرده شهری با نیروهای بی سواد روستایی سرانجام قابل توجهی به همراه داشته باشد.

2- اقتصادی تر بودن ایجاد اشتغال در بخش کشاورزی نسبت به صنعت: متوسط هزینه ایجاد اشتغال در بخش کشاورزی به نحو چشمگیری کمتر از بخش صنعت است. در نتیجه با یک مقدار معین سرمایه در بخش کشاورزی ، تعداد بیشتری شغل های کشاورزی در مقایسه با شغل های صنعتی می توان ایجاد کرد.همچنین کارآفرینی و ایجاد اشتغال در بخش کشاورزی به سرمایه گذاری ارزی کمتری نسبت به صنعت نیاز دارد. بطوریکه مقایسه دو بخش کشاورزی و صنعت نشان می دهد که وابستگی صنعت به مواد واسطه ای وارداتی بیش از 5 برابر وابستگی بخش کشاورزی به این مواد است.

3-سهولت بیشتر ادغام بخش کشاورزی در بازارهای جهانی: بخش کشاورزی از مزیت های نسبی صادراتی بیشتری نسبت به صنعت برخوردار است و همین مزیت، توسعه اشتغال در این بخش را در شرایط کنونی مناسب تر و عملیاتی تر می سازد.

4-قابلیت ارتقای کیفی نظام تولید کشاورزی در سطح امکانات موجود: بخش مهمی از فعالیت های تولیدی کشاورزی به روشهای سنتی و گاه حتی باستانی صورت می گیرد.

5-نیاز به نسبت کمتر شاغلان کشاورزی به آموزش های حرفه ای و تخصصی:وجود دانش بومی کارآمد در بخش کشاورزی و قابلیت انتقال تجربی بسیاری از مهارت های تولیدی و حرفه ای در بخش کشاورزی برای بخش اعظم نیروی شاغل در این بخش، نیروی کار این بخش را از گذراندن دوره های آموزشی سرمایه بر و وقت گیر بی نیاز کرده و امتیاز چشمگیری را برای کارآفرینان این بخش از حیث استخدام کارگران و کارکنان با دستمزد نسبتا" کمتر فراهم ساخته است0

6-نگهداری جمعیت روستایی در روستاها: محل استقرار و فعالیت عمده شاغلان کشاورزی، مناطق روستایی است. لذا توسعه اشتغال کشاورزی می تواند از روند شدید مهاجرت روستاییان به شهرها بکاهد که این فرایند به نوبه خود هزینه های هنگفت تامین خدمات شهری را که یکی از موانع جدی هدایت منابع مالی به سوی فعالیت تولیدی است، کاهش دهد.

7-قابلیت تکاثری کارآفرینی در بخش کشاورزی: در صورتی که بخش کشاورزی از سرمایه گذاری مطلوب و بیشتری برخوردار شود و فعالیت های کارآفرینی مبتنی بر کشاورزی پیشرفته و مکانیزه آن چنان که بایسته و امکان پذیر است در آن گسترش یابد، با توجه به نیاز این بخش به فعالیت های صنعتی و خدماتی پسین و پیشین وابسته به این فعالیت ها ،رشته ای طولانی و مفید از مجموعه این قبیل فعالیت های وابسته نیز پدید می آید.

         با توجه به آنچه گفته و مزایای معلوم الحال که بر کسی پوشیده نیست، بی شک در این میان سوالی مطرح می شود که چرا کارآفرینی در بخش کشاورزی مورد توجه قرار نگرفته و برای برون رفت از وضعیت کنونی چه باید کرد.برای پاسخ به سوال فوق به برخی از موانع کسترش اشتغال و کارآفرینی کشاورزی در کشور بطور اجمالی پرداخته می شود.

1-از بعد اقتصادی می توان مهمترین محدودیت مربوط به گسترش اشتغال کشاورزی را محدودیت های سرمایه دانست. شروع، گسترش، و ادامه پایدار هرفعالیتی خصوصا" به عنوان بنگاه تولید اقتصادی مستلزم سرمایه گذاری است که با توجه به نوع بازارهای مالی و ساختار اقتصادی کشور و اختصاص منابع مالی درآمد کشور یعنی نفت به دولت، مسلما" بخشی از آن می باید از طریق دولت تامین شود. البته با توجه به نتایج بد کارکردی ناشی از دخالت مسقیم دولت در فعالیت های اقتصادی کشور، باید ساز وکارهای مناسبی بر مبنای اصول مناسب برای ایجاد و اعطاء تسهیلات کارآفرینی در بخش کشاورزی از طریق درآمد حاصل از فروش نفت و گاز اندیشیده شود.

2-از بعد دستیابی به هدف می توان به مجموعه سیاستها، قوانین و مقرراتی اشاره کرد که محدودیت هایی را در زمینه گسترش کارآفرینی در بخش کشاورزی اعمال می کنند.

3- از بعد اجتماعی باید به مشکل ساختاری مهمی اشاره کرد که به تعارض میان کشاورزی کارطلب و مدرنیسم اقتصادی مربوط می شود.و این تعارضی است که براساس استدلالی بنا شده که بیان می دارد فناوری برای جوامع روستایی دو جنبه و کارکرد متمایز دارد: یک روی ان نوید بخش دسترسی به کیفیت بالای آموزش،  بهداشت، خدمات اجتماعی و خدمات زیربنایی در روستاها و روی دیگر آن نشان دهنده به مخاطره افتادن حیات اجتماعات روستایی یا جایگزینی آرامش محیط روستایی با بی نظمی های شهری است.

         ودر پایان بعنوان جمع بندی نهایی باید قبول کرد که موضوع اشتغال و استقلال اقتصادی افراد بعنوان یکی از مهم ترین دغدغه های اصلی جامعه امروز جهانی، ملی،منطقه ای، شهری وحتی روستایی است که ذهن خیلی از خانواده های ایرانی را به خود مشغول کرده و آینده ای مبهم را برای فرزاندان این مرز و بوم غنی از منابع طبیعی و تجارب تاریخی و متمدن را رقم زده است. بی شک همین موضوع انتخاب شغل و حرفه جمعیت فعال یک جامعه، موضوعی است که می تواند مسیر رشد و شکوفایی اقتصادی یک کشور و یا یک ملت را به دنبال داشته باشد. این موضوع وقتی دارای اهمیت بیشتر می شود که منطور ما از جمعیت فعال، آن دسته از جمعیت فعال باشد که دارای استعداد و توانایی بالایی هستند و انتخاب حرفه آنها به مراتب اثرگذاری بیشتری در رشد و توسعه اقتصادی دارد. بطورکلی این گونه افراد با دو گونه انتخاب مواجه هستند. یکی مربوط به انتخاب حرفه ای است که در نهایت منجر به تولید محصول منحصر به فردی شودکه زاییده خلاقیت و نوآوری است و در گسترش و بهبود روند تولیدی جامعه موثر خواهد بود و دیگری تلاش برای انتخاب شدن در حرفه ای فقط بمنظور اشتغال برای امرار معاش و وقت گذرانی رایج در اغلب بنگاه های اقتصادی و ادارات و ارگانهای دولتی است که در نهایت منجر به تخریب و کاهش روند رشداقتصادی کشور و بتبع جامعه و گاهی حتی خود شخص می شود. حال این سوال مطرح می شود که در شرایط کنونی چه باید کرد؟ در زیر به چند پیشنهاد که در توسعه، تقویت و فراهم آوری بستر مناسب برای کارآفرینی می توانند مثمرثمر باشند، اشاره می شود.

1-    آموزش: با توجه به اینکه برای کارآفرینان ویژگی های خاصی متصور است و این ویژگی ها قابلیت فراگیری دارند، لذا انتخاب افراد مستعد در بخش های مختلف و خصوصا" بخش کشاورزی و تخصیص بهینه و امکانات در مرحله اول به این گروه و در نهایت گسترش بین گروههای دیگر می تواند، کار ساز باشد.در همین زمینه به عقیده بروس جي وايتنيگ افراد كار آفرين داراي 19 ويژگي هستند كه آنها را از نظرات شخصيتي از افراد عادي يا ساير افراد جامعه مجزا مي كنداعتماد به نفس، خلاقيت، خوش بيني، توانا در برخورد با مردم، انرژي زياد، ابتكار، ادراكي بودن، دور انديشي، پشتكار، انعطاف پذيري، داراي منافع كافی، رهبري پويا، اتخاذ ريسك حساب شده، نياز به موفقيت، داراي مهارتهاي متعدد، مسئول و پاسخگو، واكنش مثبت در مقابل چالشها، استقلال،سوداگری. همچنین یک کارآفرین بخش کشاورزی برای اینکه بتواند نقش موثرتری در توسعه کشاورزی ایفا کند و در این راستا به حداکثر سود نیز دست یابد، میبایست خصوصیات ذیل را داشته باشد و یا برای دستیابی به آنها تلاش و کوشش کند.

الف) جلوگیری از اتلاف منابع(مدیریت بهره وری).

ب‌)  تولید کالای باکیفیت(مدیریت کیفیت).

پ) تولید در مدت زمان کمتر(مدیریت زمان).

ت‌)  برخورد بهتر و سریعتر با موانع و محدودیتها(مدیریت راهبردی).

ث‌)  كشف و بهره برداري از منابع جديد(خلاقیت و نوآوری).

ج‌)    داشتن قوه پیش بینی و در صورت لزوم سرمایه گذاری بیشتر(آینده نگری و برنامه ریزی).

ح‌)    بهره برداری صحیح از منابع(مدیریت بهره وری).

2- از آنجا که کشاورزی عمقی بیشتر سرمایه طلب است تا کارطلب، برای تحقق توسعه کشاورزی آن هم از طریق کارآفرینی کشاورزی باید با شکیبایی عقلانی و برنامه ریزی شده به افزایش سرمایه گذاری در این بخش اقدام کرد که در این زمینه هم دو راهکار اساسی وجود دارد:الف) افزایش سهم کشاورزی در برنامه های عمرانی و بودجه های سالانه و ب)استفاده از حساب ذخیره ارزی برای گسترش کارآفرینی در این بخش.

3- اقدام مهم دیگر فراهم ساختن شرایط کاهش مخاطرات سرمایه گذاری در بخش کشاورزی است. و استفاده از تجارب سازنده کشورهای توسعه یافته. برای نمونه مقایسه خطرپذیری سرمایه گذاری در کشور سوئیس 5/1درصد و در ایران 5/42 برآورد شده است.

4-تقویت کارآفرینی در بخش کشاورزی بدون افزایش سود سرمایه گذاری در کشاورزی میسر نخواهد شد و افزایش سود نیز مستلزم اصلاح نظام قیمت گذاری در بخش و افزایش حمایت های قیمتی و اختصاصی یارانه های تولیدی به کشاورزی است.

5- حمایت از دانشگاه هاي كشاورزي براي حركت به سوي دانشگاه نسل سوم يا كارآفرين و ايفاي نقش موثرتر در توسعه و مديريت بازار كسب و كار كشور و ارتقاء و پيوند مراكز آموزش عالي ، صنعت ، جامعه و دولت .در این زمینه لازم به یادآوری است که تحقیقات نشان داده است میانگین نتایج موفقیت فارغ التحصیلانی که بدون ورود به مراکز رشد(مراکزی باهدف پرورش کارآفرین) مبادرت به ایجاد شغل و شرکت کرده اند،80درصد شکست در برابر 20درصد موفقیت است و این در حالی است که میانگین نتایج موفقیت فارغ التحصیلانی که با ورود به مراکز رشد مباردت به ایجاد شغل و شرکت کرده اند،30درصد شکست در برابر 70درصد موفقیت است.

کلیدواژه: کارآفرینی، بخش کشاورزی، اشتغال، رشداقتصادی